-
بهــــاری تازه
1393/09/10 07:43
زمستان هر چه باشد با بهــــاری تازه میآید ز سختی ها همیشه برگ و باری تازه میآید همین کافیــــــــست از افتادن آن برگ پاییزی که فردا عـــــــــــاشقانه با اناری تازه میآید "محمود مسعودی"
-
این روزها
1393/09/09 20:04
مثل مرغی کز مسیر خــویش پس افتاده است بال و پر می کــــوبد از نای و نفس افتاده است مثل شاعـــــــــــــــــــر با ردیف واژه های منتظر آن همه حس غــــــزل هایش عبث افتاده است مثل یک دیــــــــــــــــــوانه که از فرط داروی زیاد بانـگ عاقل گشتنش در صد جرس افتاده است مثل یک عاشق به پشت شیشه ی مات حیاط دل درون سینه اش...
-
عشق یکسویه
1393/08/26 20:46
گل اگر بی باغبـــان گردد ز بستان میرود کاروان بی سـاربان تا مرز طـــوفان میرود آب اگر راهی نیابد ســــوی باغ و سبزه زار رو به صحرا می نهد تا دق بی جان میرود طفل اگر دامان مـــــــادر را نبیند گرم و نرم عاقبت روزی بسوی ظلم و عصیان میرود ابر اگر باران نــــــزاید بر گل و دشت و چمن از نگاه ادمی بی جسم و بی جان میرود...
-
بس کنید
1393/08/19 20:08
بس کنید ای نارفیقان طعنه را ترک باید کرد روزی صحنه را هر کسی را باغ و ناری داده اند نو کنید این رنگ و روی کهنه را سکه را از روی دیگر رو کنید آب شیرین باید این لب تشنه را تا که ابلیس از شما بیرون شود جستجو بنموده راه و رخنه را طفل جان باید بزرگی ها کند بس بفهمید راه و رسم ختنه را گر مغیلان خار عالم رو کند بشکنید این...
-
جهان به شادمانی گذران
1393/08/17 15:02
تـــــــردید مکن که عاقبت خواهی مرد از ملـــــــک جهان فقط کفن خواهی برد خـــــوش باش،جهان به شادمانی گذران مندیش چه خورده ای چها خواهی خورد
-
صبح را سنگکی اغاز نما
1393/08/16 08:12
صبح است و خورشید و سنگک لقمه ای داغ ،خیابان خلوت نگهی بر چپ و گاهی بر راست بی خیال مدل و حرف و کلاس نان سنگک بشکن دل خود را خوش کن عابری را به سلامی بنواز نان گرمیست نفس تازه کنید رفتگر، خسته ی شادابی توست با بفرمای خودت گرمش کن با تشکر لب وی را خندان هر دل شاد تو را خواهد خواند خنده را تا لب تو خواهد راند بر دل دختر...
-
آاب شو
1393/08/11 16:21
شعله ی سوزان که دنیا را به آتش می کشید دیدم از او جز غباری در مسیر باد نیست اب شو سیراب کن لب تشنه ی احساس را آب اگر صد بار هم میرد همیشه زنده است
-
این چه خونیست
1393/08/08 08:57
این چه خونیست که عمریست به جوش آمده است وز خروشش همه عالم به خـــــــــــــروش آمده است بی سبب نیست که هر ســـــــــــوی زمین می گرید چشم کوه است که باچشمه به هـــوش امده است
-
زندگی مدرسه ایست
1393/08/08 07:34
زندگی مدرسه ایست ما همه درس آموز مشکلاتش درسند و کلاسش همه ی عالم خاک درس ها مشکل و آسان دارد چه بخواهی چه نخواهی همه اش می گذرد آنچه می آموزی فقط آن می ماند که شبی روشنی راه شود هر که عاشق شود از درس نخواهد ترسید مشق ها خاطره هایی شیرین بر لبش خواهد بود وای انروز که نیاموزی از درس و کلاس مشق ها خاطره هایی پر از حسرت...
-
همه دارن میگن بارون
1393/08/01 09:20
نگا کن بوته و شبنم همه دارن میگن بارون نه یک دم هر دم و بی دم همه دارن میگن بارون ببین ابرا پریشونن مث دیوونه می مونن اگه شرشر نشد نم نم، همه دارن میگن بارون نگا کن دشت خشکیده ،زمین از مرگ ترسیده نه زخمی مونده نه مرهم،همه دارن میگن بارون دلای ادما تنگه ،کی میگه که دل ازسنگه حتی سنگای بی غم هم، همه دارن میگن بارون رودا...
-
به همین راحتی
1393/07/26 20:52
بهار تابستان پاییز زمستان بهار تابستان . . . صبح ظهر شب صبح ظهر . . . و روزی ناگهان کات ، تمام شد ورقا بالا به همین راحتی
-
عاقبت
1393/07/25 16:35
از نگاهت شعــله ای در ما گرفت کار عشـــــــق و عاشقی بالا گرفت قصـــــــــــــــه لیلی ز نـــــو آغاز شد پای مجنــــــون راه در صحـــرا گرفت گوییا فرهاد در کوهـــــــــــــــی دگر تیشــــــه ای بر کوه غم ها پا گرفت چشم وامــــــــق قصه گویی کرد باز عین عذرا عشــــــــق را معنا گرفت با حسودان کار مشکـل می نمود شکــــر...
-
جنگل ابر
1393/07/23 21:37
آسمانی نقره دوز و ابرهایی نقره فام شاخه هایی مخملین و ساکنانی خوش مرام نور هایی آمده از اوج بام بر زمین کوبیده میخ خود مدام تک درختانی به اوج آسمان ابرها در زیر پاشان بی زبان شعر می بارید از برگ درخت قطره می شد نوش جان خاک سخت میوه های جنگلی چشمک زنان دعوتت می کرد بی نام و نشان شر شر آبی در آن دوردست ها همچو آواز خوشی...
-
لبخند تو
1393/07/22 11:29
لبخنــد تو بر دیده ی ما جا دارد صبــــح دل ما همیشه زیبا دارد پاییز و بهار و هرچه خواهد آمد با گوشه ی چشم یار معنا دارد لبخنـد بزن که عشق معنا گردد در کنج لبت شکوفه ای وا گردد از آب حیات در سبـــــــویم ریزد بر مرده من دمی مسیحا گردد لبخنــــد تو بهترین شراب دنیاست مستانه ترین سکوت فرد اعلاست آن لحظه که لبهـات جدا می...
-
تو را انبـوه می خواهم
1393/07/20 06:22
تو را چون جنگل سبزی میان کــــوه می خواهم نه یک دانه،نه صد دانه، تو را انبـوه می خواهم مثال آبشاری که فــــــــــــراری گشته از کوهی برای وصل دریایت تو را، نستــــــــوه می خواهم تو باشی و مـــــــن و احساس باران های پاییزی حضورت واجب است،حتی اگر مکروه می خواهم ز خود رفتم زبس با عقــــــــل بی تدبیر جنگیدم درآ در...
-
یک بوسه ی ناز از من
1393/07/10 05:58
گاهی به دلم سر زن ، ناز از تــــو نیاز از من یک گوشه ی چشم از تو یک دامن باز از من وصل ار که نشد ممکن ، در فرصت جامـانده از غنچه ی لب هایت یک بوسه ی ناز از من " محمود مسعودی(ساده)"
-
آن هم رفت
1393/07/08 07:08
مرا از یار تنها یادگاری بود ک ان هم رفت به چشمش وعده ی فصل بهاری بود کان هم رفت میان سنگفرش کوچه تنگی های دلتنگی امیدم چشم درچشم نگاری بود ک ان هم رفت ز چشمم رفت و از چشمانش افتادم مرا در پیشش اندک اعتباری بود ک ان هم رفت شرر می ریخت بر جانم سکوت خفته اش اما برایم از نگاهش انتظاری بود کان هم رفت نه تنها سبزه زار وصل...
-
بوسه ناگهانه
1393/07/03 20:36
یک فرصت عاشقانه تقدیمم کن یک لحظه ی دلبرانه تقدیمم کن با چرخش شاعرانه چشم ولبت یک بوسه ی ناگهانه تقدیمم کن " محمود مسعودی(ساده)"
-
بگذار آشفته بماند
1393/07/01 11:22
بگذار که اوضاع من آشفته بماند این راز،نهان کرده و ناگفته بماند حالا که خود م با دل درویش چنینم بگذار تو هم شیر ژیان خفته بماند " محمود مسعودی(ساده)"
-
خواهد گذشت
1393/06/31 22:23
زندگی با بیش و کم خواهد گذشت خوش نشینی یا دژم خواهد گذشت سفره گر خالی و گرسرشار نان بر سر و قلب و شکم خواهد گذشت شاعری ،صنعتگری یا محتسب اهل عشقی یا درم خواهد گذشت گر سحرخیزی و گر خمر مدام خرسواری یا بلم خواهد گذشت مفلسی یا پادشاه شرق و غرب اهل خست یا کرم خواهد گذشت ناگهان گویند فردایی نماند لا بگویی یا نعم خواهد گذشت...
-
[ بدون عنوان ]
1393/06/28 07:47
سیب سرخ و سبز جنگل یار ماست نور خورشید تو در گفتار ماست شاعری تنها نمودی ساده است عشق هر سو بنگری در کار ماست " محمود مسعودی(ساده)" 28 شهریور 93 کوهسار تهران
-
زندگی سفری همیشگی
1393/06/25 06:20
زندگی سفری همیشگی است از حالی به حالی از شهری به شهری از خانه ای به خانه ای از شغلی به شغلی از حسی به حسی همیشه ،همه جا و در همه حال مسافر بودن را بخاطر داشته باش و عاشقی را فراموش نکن که این دو رمز زیبایی و پویایی حیاتند با اولی دم را غنیمت می دانی و با دومی بارورش میکنی " محمود مسعودی(ساده)"
-
به بیرجند دلم
1393/06/24 07:20
ز چشمت می روم اما به دل سوگند می ماند دلم در کوچه و ساباط ها دربنـــد می ماند تمام لحظه هایی را که با او همسفر بودم میان آب هایی در دل یک بنــــد می ماند امانم می رباید اشک های خفته در ذهنم که عناب لبت دور از من و فرزنـد می ماند بیاد صبح های زعفرانی شعر خواهم گفت خوشم با حس شیرینی که درلبخند می ماند بیاد باغرانت قله...
-
دربدر قافیه ها
1393/06/14 13:19
اشک در چشم من و شعله ز چشمان تو بود سوز در شعر من و فتنه ز پیکـــــــــــان تو بود هر چه کردم نشد از دیده ی پر خـــــــــون بروی شعر در فکر من و چشمـــــه به مژگان تو بود شبی از دست تو رازم به خـــــــــــدا می گفتم شور در ساز من و نطفه به دامـــــــان تو بود بس که در آتش حرمــــــان تو می سوخت دلم دل ز یاران من و...
-
به تای تحسینت
1393/06/09 06:44
قسم به لعل لبت، به چشم سیمینت قسم به زلف کجت،به شرم سنگینت تو را ز نوش لبم مست خواهم کرد قسم به تاب و تبت، به تای تحسینت " محمود مسعودی(ساده)"
-
ناز و پاز
1393/06/06 14:25
الا دختر که ناز و پاز داری د تو خونه سه چار تا غاز داری کبوتر با کبوتر باز با باز مو نی دارم تو طبل و جاز داری نماشم شد سحر شد گل نیومد خروس ور بال و پر شد گل نیومد نماز صب دعا کردم بیایی جوونی مو به سر شد گل نیومد نماشم رفت و امشب هم سحر شد تموم عالم از دردم خبر شد خیالت در بغل بویت در اغوش نصیبم از تو خوابی بی ثمر...
-
طعم بوسه
1393/06/06 00:36
الا دختر که کاسه ماس داری بدستت غنچه های یاس داری ز ماس و یاس تو خیری ندیدم بده بوسه که حق الناس داری الا دختر که پاچینت بلنده دهان تنگ تو دایم مخنده بده چند بوسه از کنج لبونت که طعم بوسه هایت طعم قنده " محمود مسعودی(ساده)"
-
به خودت بد کردی
1393/06/04 12:22
من نگویم تو به من بد کردی جوی احساس مرا سد کردی ولی ای دوست نگفتی که چرا دست یاری مرا رد کردی شهد همچون عسل باغ مرا تلخ دیدی و مرا حد کردی من از این گردنه هم می گذرم گرچه یک چند مردد کردی سنگ صبر ارچه به خاک آلودست یکه بودم تو مرا صد کردی فرصتی نیست بنالم ز جهان هر چه کردی به خودت بد کردی " محمود...
-
شب وصال
1393/06/02 09:19
ای شمع ها بسوزید احساس نو بپوشید پروانه ها بچرخید امواج برخروشید ای بلبلان بخوانید گلپونه ها برویید ای چشم ها نخوابید ای چشمه ها بجوشید ای عشق ها بجنبید تا صبح گل بگویید امشب ترانه ها را از بر ز نو بخونید با تار و طبل و شادی مستانه ره بپویید دانی که چیست امشب با دشمنان نگویید امشب شب وصال است جز عطر او نبویید شهد وصال...
-
از دست لاین و وایبر
1393/05/31 10:08
الهــــــــــی لاین و وایبر کله پا شو رَگُن دســــــت تانگو جا به چا شو اینستا بــــــی رفیق و بی نوا شو مثل وی چت گــــــــــــرفتار بلا شو بمیـــــــره فیس و اینترنت هوا شو که واتساپ تا قیامت بی صدا شو ز بس ور هـــــــــــم زدن آرامش مُر مِتـــــــــرسُم یار مُو از مُو جدا شو " محمود مسعودی(ساده)"