ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
قصه ی من و تو
ماضی ساده نیست که به سادگی گذشته باشد
ماضی بعید نیست که در زمان هایی دور تمام شده باشد
ماضی استمراری نیست که جایی نقطه سرخط قرار گرفته باشد
حال ساده نیست ، حال عجیبیست که تو می دانی و من
قصه ی من ,و تو
حال استمراری است که نه ماضی خواهد شد و نه مستقبل
قصه ی من و تو
قصه ی رود و دریا
قصه ی تلاش برای رسیدن
در آغوش کشیدن
بعد از عبور از فراز و نشیب هاست
رود از ماضی تا مستقبل به دریا فکر می کند
و در هر حال شوق رسیدن دارد
سوژه ی عکسی ،شعری،جایزه ای می شوی و دیگر هیچ
سوژه ی اشکی، گریه ای ،خاطره ای می شوی و دیگر هیچ
قرار بود امید پدری، مادری ، ملتی باشی
حالا فقط سوژه شدی ،سوژه و دیگر هیچ
هیچ تلنگری در کار نیست
هیچ وجدانی بیدار نیست
تو آبروی رفته جهانی بر آب
تو آرزوی به باد رفته ی دینی در سراب
ولی خوش بحالت حداقل سوژه شدی
خواهران و برادرانت حتی شانس آن را هم ندارند
محمود مسعودی
*برای کودک سوری
که ما زحمــــــــــــــت می کشیم اونا ریاست می کنن
مرو مرو که دلم بی بهـــــانه می میرد
بدون تیر و تفنگ و نشـــــانه می میرد
مرو مرو که لبم بی تــــــرانه می ماند
بدون طعم لبی عاشقـــــانه می میرد
ببین که خانه خرابم،ز ریشه بر بــادم
امید ساقه و برگم شبــــانه می میرد
تمام پنجره ها گل نمــوده اند امشب
ندیده روی تو را ناشیــــانه می میرد
تو را سکوت و مرا حـرف بسیار است
مرو که حرف دلم جاهـــلانه می میرد
منی که همدم روز و شبش وفـا بوده
به کنج خانقهی صوفیـــــانه می میرد
سکـــــوت قافیه ام آرزوی دشمن بود
مرو که در نبود تو این شاعرانه می میرد
محمود مسعودی