-
تمام عمر یک سکه است
1392/11/20 06:36
دلم اندازه ی یک شهر ،یک دنیا برایم تنگ می گردد سکوت خسته ای بر لحظه هایم رنگ می گردد ز دلتنگی هوای سینه ام گویی که مسموم است و شاید در نگاهم قصه هایم گاه معلوم است زمین و آسمان این است غیر از این چه می خواهی؟ گهی سرمست و شادابی گهی طامات می بافی گهی اسب مرادی زیر پا داری گهی هم نامرادی در نوا داری تمام عمر یک سکه است...
-
ببار ای برف
1392/11/19 10:45
ببار ای برف به کوهستان به دشتستان به هر تکه قله ی تنها به این صحرای بی پهنا زمین تشنه دلتنگ است میان بوته ها جنگ است ببار ای برف بر خاک زمین و دردهای خفته در بستر به آدم های مسکوت مانده در دل های بی باور ببار ای برف ببین مردم چه دلتنگ اند گرفتارند و تنهایند و بی رنگ اند ببار ای برف تو پیوندی میان آدمی با اسمان ها باش...
-
تعویض قطب های مثبت و منفی آدمی
1392/11/17 08:11
بچه ها در آرزوی بزرگ شدنند و بزرگان در جستجوی کودکی بی پول ها در آرزوی پولداریند و پولدارها در جستجوی سلامت گمنامان به دنبال شهرتند و مشهوران دنبال آرامش روستاییان در ارزوی شهرند، شهرنشینان دنبال سکوت و سلامت روستا انگار همه ناراضیند از دست کی یعنی از دست خدا، از دست خود ، از دست طبیعت، از دست ... پس چی نکند مثبت منفی...
-
چقدر حقوق می گیری؟
1392/11/16 18:22
حتما دقت کردید ما ایرانی ها تا با هم آشنا می شویم از اولین سوال های مان این است که چقدر حقوق می گیری ؟ ما ادم ها از قدیم الایام عادت داریم بجای لذت بردن از داشته هایمان هی خودمان را بادیگران مقایسه کنیم بچه که بودیم مادر ادب مان را بابچه همسایه، نمره هامان را با بچه ی عمو ، فعالیت ما را به بچه خاله و .... مقایسه می...
-
من و باران و شب و بند دره
1392/11/16 17:13
من و باران و شب و بند دره خاطراتی داریم که فقط : تک درخت لب بند چشمه ی پای به بند وان کمینگاه قشنگ زیر شرونه ی بند گل زیبای سپید شاخه ی سرخ امید دل تنهایی بید و خدا می داند وقتی در کویر باشی که نه دریایست و نه دریاچه ای، نه رودیست و نه رودخانه ای ، چشمه ها و قنات ها چشمشان به آسمان است تا جوی تشنه ای را سیراب کنند،...
-
دلبران فصل یخ بسته
1392/11/15 05:07
سلام ای برف های تازه ی امید سلام ای دلبران فصل یخ بسته به اوج قله هامان شادمان باشید که دشت دوردست هم شادمان گردد که چوپانی برای گوسفندش فکر نان گردد لباسی از عروسی بر تن رنجور شهر افکن امید زایشی بر جسم و جان ساقه ها انداز به پارو گو که یک امشب تامل کن مرا بر پشت بام آدمیت ها تحمل کن درخت را گو که باید سر فرود آورد...
-
امان از عشق
1392/11/14 19:34
امان از تیشه و از کوه فریاد امان از عشق و از فرمان بیداد که خسرو در کنار ناز شیرین زند تیشه به سر در کوه فرهاد " محمود مسعودی(ساده)"
-
آب گردد انتظار
1392/11/14 17:38
آب گردد انتظار از شرم رخسار شما خواب گردد نوبهار از چشم بیدار شما زان تبسم کز لبان روزگارت می چکد ناب گردد حال زار از زلف خمدار شما " محمود مسعودی(ساده)"
-
اما نیستی
1392/11/14 07:23
در خیالم خاطراتی هست اما نیستی فرصت شرح و مجالی هست اما نیستی گفته بودی می رسی قبل از سکوت روزگار صحبت از حرف محالی هست اما نیستی " محمود مسعودی(ساده)"
-
شیرین تر از آنی...
1392/11/13 18:55
شیرین تر از آنی که فرهاد نگاهم در بیستون سنگ پیدایت نماید لیلی تر از آنی که مجنونی صدایم در انعکاس کوه فریادت نماید دریا تر از آنی که غواص خیالم در سرسرای لحظه ها جایت نماید زیبا تر از آنی که افکار محالم با مستی میخانه زیبایت نماید " محمود مسعودی(ساده)"
-
روزی تو هم
1392/11/13 00:57
روزی تو هم از شعر من پرواز خواهی کرد سازجدایی از دلم آغاز خواهی کرد روزی تمام یادگاری های عمرت را بر آتشی از حسرت دل باز خواهی کرد روزی برای درد هایم غصه خواهی خورد هر قصه را با غصه ای دمساز خواهی کرد روزی کنار سنگ سنگ کوچه های شهر با هر دو بیتی آه دل را ساز خواهی کرد روزی بیاد روزگار دل تپیدن ها اشکی شده با دفتر دل...
-
بغل بغل
1392/11/09 23:32
ای گل که تو را بغل بغل می جویم با دست دعا تعل تعل می گویم یک روز قدم رنجه به شعرم فرما بنگر که تو را غزل غزل می بویم " محمود مسعودی(ساده)"
-
چرا ناشاد ؟
1392/11/09 00:40
مرا روزی به روی دست ها از شهر خواهند برد به زیر خاک سرد،در تنهایی مطلق دلم را چال خواهند کرد برایم آیه ی قرآن، حدیث و روضه خواهند خواند برای اولین بار نام من را هم به روی سنگ سختی حک خواهند کرد گلی یا بلبلی یا عکس تنهایم به روی سنگ خواهند کرد برایم نذر خواهند داد برایم شعر خواهند گفت برایم مرد مندیلی به روی منبری از...
-
کاش شاعر می شدم
1392/11/08 08:18
کاش شاعر می شدم تا با حضور قافیه زائر کوی تو می گشتم به نور قافیه گر که زلفانت کمندی بر گلویم می نهاد باز می کردم به شعری یا به زور قافیه کاش شاعر می شدم تا در ردیف قافیه می شدم غواص دریای ظریف قافیه یا که در پرواز زیبای خیالات محال چرخ می خوردم به دنیای عفیف قافیه " محمود مسعودی(ساده)"
-
کوه بیش از کوه
1392/11/07 14:09
از کوه پیمایی این هفته آموختم: کوه را باید که بیش از کوه دید در میان جسم سختش روح دید قله را باید که بیش از قله دید پله هایی سوی آن بی پله دید برف را باید که بیش از برف دید از میان دانه هایش حرف چید سنگ را باید که بیش از سنگ دید با نگاهی تازه صد ها رنگ دید بوته را باید که بیش از بوته دید عمق وی را با سکوت غوطه دید...
-
کهکشانی از غزل
1392/11/07 13:53
با کهکشانی از غزل در چشم هایت شیرین تر از شهد عسل ناز نگاهت یک لحظه طوفانی نما دریای دل را با حس گرم یک بغل وان غمزه هایت " محمود مسعودی(ساده)"
-
غمباد
1392/11/07 06:38
تو شادی بی من و من بی تو ناشاد تو عاشق بی من و من بی تو بر باد الهی بشکنه پشت زمونه تور رفتی بی من و من بی تو غمباد " محمود مسعودی(ساده)"
-
لوت و کلوت و گندم بریانم آرزوست
1392/11/05 21:21
لوت و کلوت و گندم بریانم آرزوست نبکا و رود و قصه ی برخانم آرزوست آن دره های تنگ و آن کوه های خشک یاردانگ و سیف و سنگ گریزانم آرزوست از بس ملول شهر و خیابان و دوده ام رقصی میان کوه و بیابانم آرزوست. شب های بی ستاره ی بیتاب گشته را ماه و ستاره در شب عریانم آرزوست دل های سنگی شهری گرفته است سنگ عقیق و ماهک تابانم آرزوست...
-
گاهی به دلم سر زن
1392/11/05 06:50
ای عشق دلتنگ توام مرا باور کن گاهی به دلم سر زن و با ما سرکن چون بی تو توان که زندگانی سر کرد؟ من بی تو چو مرده ام لبم را تر کن ------------- ای عشق تمام زندگانی از توست در عمق دل احساس جوانی از توست چون بی تو توان زندگانی کردن؟ اکسیژن و نور و شادمانی از توست " محمود مسعودی(ساده)"
-
به شرح یک غزل
1392/11/02 18:40
دیشب به شرح یک غزل بیدار بودم در هر ردیف و قافیه هشیار بودم اما تو وقتی با کنایه می گذشتی تضمین چشمت در دل خمار بودم دیشب ز سوز یک غزل فریاد بودم تلمیح شیرین در شب فرهاد بودم با هر مثل تشبیه می کردم دلم را تمثیل مرغی در کف صیاد بودم " محمود مسعودی(ساده)"
-
با دسته گل غزل
1392/11/01 00:53
با دسته گل غزل تو را می جویم چارانه به لب ،لب تو را می بویم هر چند تمام شعر ها بی تابند در مثنوی عشق تو را می گویم " محمود مسعودی(ساده)"
-
گندم از گندم بروید جو ز جو
1392/10/30 07:33
کوهی ز فریادم .دشتی ز سکوت روزگاریست هوای سخنم یخ زده است برف در قله ولی بی احساس ابرها ساکت، زمین تشنه سرگردان چشمه ها سرگرم تحصیلند جویباران منتظر تا برف آب آید مهر در پسکوچه های سینه مفقود است روزگاریست که همسایه غفلت شده ایم ساکن شهرک منت شده ایم دشمن ذکر محبت شده ایم وه که این روز چقدر طولانیست لشکر واژه کجا...
-
کاش می شد همنشین قله شد
1392/10/27 20:39
قله می خواند مرا از عمق خواب قله می فهمد مرا با برف و آب قله می جوید مرا با بوته ها قله می فهمد مرا با دره ها قله بی تاب است و من بی تاب تر جرعه ای ناب است در این شور و شر راهیم تا برف های کوی او تا ببوسم در میان ابروی او راهیم تا بوته ها تا دانه ها تا تمام کوهساران خدا ناگهان تنها درخت سرخ پوش چشمهایم دعوت خود می کند...
-
برای دیدن روی سپیدت
1392/10/27 20:31
گل رویت گلستان می نویسم دلم را ابر و طوفان می نویسم برای دیدن روی سپیدت به جان تشنه باران می نویسم " محمود مسعودی(ساده)"
-
شوق کوهستان
1392/10/26 19:43
فردا صبح راهی برای اولین بار با یک گروه کوهنوردی راهی قله قوچ بر فراز کوه های باقرانمهستم شوق کوهستان به جانم آتشی انداخته هر طرف هر سو برایم قصه ای پرداخته صبح با بانگ خروس خوش خبر ، راهیم تا کوه ،نزدیک سحر می روم تا قله های بی خبر ، از من و این لحظه ای بی ثمر می روم شاید که در پهنای کوه ، غرق در دریای کوهستان شوم می...
-
آزادم
1392/10/25 15:28
از هر چه ردیف و قافیه ست آزادم از هر چه حساب و زاویه ست آزادم جز عشق نمانده در دلم خورشیدی از هر چه به کوه و بادیه ست آزادم " محمود مسعودی(ساده)"
-
دلم برای کویر می سوزد
1392/10/23 11:26
به کویر می روند تاآرامش از دست رفته را بجویند. به کویر می روند تا با دیدن مناظر بکر دلشان تازه شود. به کویر می روند تا از کویر نشینان انرژی بگیرند . کسی که به کویر می رود خود می داند چه خطراتی پیش رو دارد. کویر بادها دارد ولی علی رغم سوزشان نامهربان نیستند. خاک دارد ولی می آید و می نشینند و زندگیشان را می کنند شاید هم...
-
شهر دلتنگی
1392/10/23 10:05
شراب شهر دلتنگی چو نوشی تمام عمر با خود در خروشی اگر مقصود و معبودت نیابی چو آبی بر سر آتش بجوشی به دلتنگی کسی چون مو نباشه که کس بر درد مو درمو نباشه اگر صد سال هم دور از تو باشم تو چون رامم شوی اَرمو نباشه " محمود مسعودی(ساده)"
-
بوی پونه
1392/10/23 00:44
به بوی پونه مستم کن به جویی بیاور می و مستم کن به کویی نه پیمانه به کار آید نه ام جام بگو می آورند چندین سبویی " محمود مسعودی(ساده)"
-
حتی خیالت را
1392/10/22 20:52
به دار آویخته ام حتی خیالت را ز تو دل کندم و ایل و تبارت را ندارم طاقت شب زنده داری را فراری داده ام صبر و قرارت را " محمود مسعودی(ساده)"