-
در چشم مادر
1393/05/01 00:01
من یادم نمی آید ولی مادرم می گفت روزی که تو بدنبا آمدی هوا گرم بود و زمین تفتیده جمله ی مردم ده تشنه ی قطره ی آبی بودند مادرم می گفت سالی که تو بدنیا آمدی زمین تشنه، سال ها چشم انتظار باران بود زمین با خودش قهر کرده بود ، آسمان با همه بغض و دلتنگی در چهره ها نمایان بود نان گندم زینت سفره ی بزرگان و نان جو و گاورس قوت...
-
سومین سالگرد وبنویسی
1393/04/30 08:10
امروز 30 تیر ماه سومین سالگرد وب نویسی و این هفتصد و هفتاد و هفتمین (777)زاده ی وب نویسی هست. جدای از کیفیت مطالب هرگز فکر نمی کردم دلتنگی ها ،دلناگرانی ها من باعث این تعداد دلنویسی در وبنویسی گردد . لازم به ذکر است حدود 99 درصد مطالب وبلاگ تولیدی و نطرات ، عقاید و دلنگاری های شخصی من است. احساس شخصی من این است که...
-
قدر قدر
1393/04/27 00:41
ای خوش آن شمع که تا صبح بنالید سحر شعله بر خود زد و از غیر رهانید سحر ما که جامانده ی اسرار حیاتیم ولی ناز آن چشم که شوق تو چکانید سحر به دعای سحری خانه ی دل شاد نمود به سجودی کمر خویش کمانید سحر هر که بشکست دلش در الف قامت یار دست بر حلقه ی زلف تو رسانید سحر عاشقان نوش شما باد که در ره طلب کوبه بر در زده الغوث کنانید...
-
شمع یا پروانه
1393/04/24 21:39
شمع یا پروانه ام یا اتش سوزان ندانم عاشقم،معشوق یا یک روح سرگردان ندانم از زمینم ، اسمان یا آنکه دنیایی فراتر بلبلم، برگ گلم یا عشق بی پایان ندانم زین زمینی آدمان بیگانه گردیدم و لیکن آدمم ، حوا و یا تعبیری از شیطان ندانم شاعرم، دیوانه ام یا راهی ملکی خیالی طایرم،طیاره ام یا مرغک طوفان ندانم گاه در خاک زمینم ،گاه در...
-
روی ماه
1393/04/22 11:42
موج اگر برخود نپیچد مرده است گر ز ساحل لب نگیرد مرده است ساحل ار تنها نشیند با خودش دل ز دریایی نگیرد مرده است گر صدف بگریزد از دریای عشق گر چه با ساحل نشیند مرده است ماهی زیبا به ابی زنده است خاک پر گل گر ببیند مرده است ساحل و ماهی و موج بی امان بارش از ابری نخیزد مرده است هر کسی را روی ماهی داده اند شاه اگر ماهش...
-
نه دل ارامیم و نه دلواپسیم
1393/04/22 11:34
نه دل ارامیم و نه دلواپسیم نه ز شهر یار پا پس میکشیم هر که از مهر و وفا شد یار ما تا ابد از جام او سرمیکشم ما برای با تو بودن زنده ایم روز بی تو خاک بر سر میکشیم شهریار قلب های خسته ای کی ز پشت بام تو پر میکشیم حال تو خوش باد خوشتر حال ما تا خیالت را به ساغر میکشیم " محمود مسعودی(ساده)"
-
بی جاذبه ی ماه
1393/04/19 09:34
دلتنگ ترین ساحل دریا هستم وقتیکه بدون موج تنها هستم بی جاذبه ی ماه تو ای زیبا رو افتاده به گل درون رویا هستم " محمود مسعودی(ساده)"
-
کشتی عشقت
1393/04/12 11:07
کشتی عشقت به دریای دلم پهلو زده لشکر مهرت به شهر سینه ام اردو زده طبل جنگ می آید از هر سوی شهر بس که سربازان تو بر برج و بر بارو زده هر طرف احساس جنگی نابرابر داشتم تیر مژگان هم شکنجی بر خم ابرو زده تیشه ی آهن به جان بیستون افکنده ای سوز شیرنت به فرهاد دلم هو هو زده صبر و طاقت را ز کام خلوتم بگرفته ای چشم مرواید تو در...
-
اینترنت افیونی مدرن
1393/04/11 20:22
اینترنت افیونی مدرن ماده ی مخدر یا همان افیون چه می کند: آری معتاد می کند معتاد کیست : کسی که از لحاظ جسم و روحی به ماده ای یا چیزی وابسته می شود بطوری که تمام زندگیش را تحت تاثیر قرار می دهد ، گاهی آدمی آنقدر غرق می شود که انگل جامعه و عذاب خود می گردد. افیون ظاهری دارد و بواطنی ظاهری آن همان حال و روز معتاد است و...
-
از سر تکلیف یا اجبار
1393/04/11 09:50
نماز و روزه هامان از سر تکلیف یا اجبار زکات و حج مان از جستن تبریک یا اظهار نمی بینم خداوندی به عمق کرده ی آدم ز بس که سفره گستردیم از تزویر یا زنهار "محمود مسعودی(ساده)"
-
گل سرخ پیراهن
1393/04/11 08:35
گل سرخی که بر پیراهن توست نماد عشق من در دامن توست تو را امشب به باران می سپارم از این آتش که در شهر تن توست "محمود مسعودی(ساده)"
-
شاید اصلا
1393/04/10 08:15
هرچه داری از محبت، از صفا، از عاشقی زودتر تقدیم کن بر لایقی شاید اصلا صبح فردایی نبود موسم عشق هویدایی نبود بخشش و زایش ز یک پیمانه اند هر دو دل بر صبح فردا داده اند گر ببخشی بیش می آری به دست گر بترسی کی شوی از عشق مست "محمود مسعودی(ساده)"
-
مسلمان کم شده
1393/04/09 00:44
درد بسیار است درمان کم شده دین همان اسلام،مسلمان کم شده دیگران بی دین،مسلمان گشته اند ما مسلمانیم و ایمان کم شده "محمود مسعودی(ساده)"
-
لوله بندی و قاچاق
1393/04/07 22:42
جوانمردی رشید و خوب و رعنا که داشت فرزندکانی ناز و زیبا هوس کرد تا ببندد لوله اش همان تک لوله ی فرسوده اش جو رفت تا پیش مرد لوله بندی بگفتا جرم باشد ، گر نخندی بگفتا رانت و پارتی هم نداریم فقط یک راه می ماند که دانیم برو انبار را پر کن ز کاندوم بزودی آن نیابی دست چندم که قاچاق می شود آنهم به زودی نگویی که نگفتیم یا...
-
از خود به خودخواهی
1393/04/07 18:38
دلم می گیرد از دست خودم گاهی که گاهی می رسم از خود به خودخواهی "محمود مسعودی(ساده)"
-
تغییر جهان
1393/04/07 17:50
عمری پی تغییر جهان می رفتیم تغییر زمین و آسمان می رفتیم یک عمر گذشت تا کنون فهمیدیم باید به جهان از خودمان می رفتیم "محمود مسعودی(ساده)"
-
جدول زندگی
1393/04/07 07:32
خانه های زندگی را یک به یک پر می کنیم هر زمان فرصت دهد صد بار غرغر می کنیم عمر همجون موج می کوبد به دریای زمان ما همه عمر عزیز خویش مفخور می کنیم چون صراط مستقیمی نیست در چشمان ما گه خراسانیم و گه دل روی سنقر می کنیم گرگ باران دیده می نامیم خود را هر طرف گر چه در خلوت بسی حس تهجر می کنیم ای فلک افسانه ات روزی به پایان...
-
دل
1393/04/06 15:03
گر عشق نزاید به چه کار آید دل گر خون نخورد بهر چه می آید دل مفهوم تمام زندگانی این است زاییدن عشق و کردنش خونین دل "محمود مسعودی(ساده)"
-
نگهدار
1393/04/05 14:42
بلور اشک هایت را نگهدار تب سرخ نگاهت را نگهدار برای آتش تند امیدم تمام بوسه هایت را نگهدار "محمود مسعودی(ساده)"
-
برای دلبریت
1393/04/04 23:48
آری دلم برای دلبری یت تنگ می شود حتی سکوت همدم آونگ می شود برگرد و عاشقانه های مرا مستجاب کن نازت مرا ترانه ی هفت رنگ می شود "محمود مسعودی(ساده)"
-
شادی حق ماست
1393/04/04 17:21
یک مستطیل سبز آنسوی حجم خاک یک ملت بزرگ اینسوی عشق پاک در جستجوی گل تا اوج می روند چشم است و ساقشان دائم دعایشان ما جمله منتظر بهر وفایشان یک گل ،دو گل ،سه گل فریاد میکشیم یارب مدد نما شادی حق ماست "محمود مسعودی(ساده)"
-
بنام دین
1393/04/04 07:54
بنام دین سر فرزند آدم می برد آدم گناه از آدم است یا دین چه باید گفت نام این قساوت را چه باید خواند اهل این شقاوت را به زیر پرچم دین و به زیر بیرق مذهب به روی کرسی امت ، به روی منبر حضرت صدای غرش شمشیر می آید ضدای تیر بی تدبیرمی آید گناه از ادم است یا دین و یا بازیچه ای در دست قدرت ها که نادانسته در میدان آنهاییم جمود...
-
اوضاع پیچیده و چند منطوره ی عراق
1393/04/02 23:12
داستان این روز های عراق بسیار پیچیده و چند منظوره است. به نظر می رسد برنامه های دراز مدت بازیگردانان جهانی جواب داده و با یک تیر چندین نشان را می زنند. از طرفی بدون کمترین هزینه ای دشمنان بالقوه ای را حذف می کنند از طرفی انها را از کشورهای خودشان خارج کرده و برای ناارامی به جاهای دیگر فرستاده اند. آتش فرقه گرایی...
-
کو مجالی
1393/04/02 20:01
کو مجالی تا کنارت بقچه ی دل وا کنم کو قراری تا به چشمت شعر خود گویا کنم آتشی از حسرت ناگفته ها در سینه است کو سرابی تا خیالت راهی دریا کنم "محمود مسعودی(ساده)"
-
پس...چرا؟
1393/04/02 06:25
هر صبحدم به خود می گویم: شاید این آخرین نفس باشد شاید این آخرین قدم باشد شاید این اخرین سخن باشد پس: غصه چرا، غم چرا این لحظه ی آلوده به زیر و بم چرا دلخوری از بیش و کم چرا افسوس که این بخش از حافظه ام خیلی زود "فرمت" می شود و همه چیز فراموش و فردا دوباره هجوم دوباره دلتنگی دوباره بی قراری دوباره سکوت "...
-
چه کوتاه ، چه زیبا
1393/03/31 20:11
چه کوتاه است این زیبا چه زیبا است این کوتاه " محمود مسعودی(ساده)"
-
سرگردون
1393/03/31 15:48
دلی دارم که سرگردون شهره گهی عاشق گهی حیرون شهره رفیقون حال و احوالم مَپُرسِی که مو در شهره دل بیرون شهره " محمود مسعودی(ساده)"
-
دلخوش تر
1393/03/28 23:02
دلخوش تر از آنیم که ناخوش باشیم گویا تر از آنیم که خامش باشیم یکتا تر از ادمی به عالم چه بود برخیز و بیا همیشه سر خوش باشیم " محمود مسعودی(ساده)"
-
اسیر و دلخوش
1393/03/28 20:42
هر نسل: پدر وعده ی فرزند می دهد فرزند وعده ی همسر همسر وعده ی فرزند و فرزند وعده ی پدر هر ساله: بهار وعده ی پاییز پاییز وعده ی زمستان و زمستان وعده ی بهار هر ساله : گل وعده ی میوه میوه وعده ی دانه و دانه وعده ی گل هر روزه: شب وعده ی سحر سحر وعده ی طلوع طلوع وعده ی صبح صبح وعده ی غروب و غروب وعده ی شب هر روزه: خروج...
-
رازی به لب
1393/03/28 11:21
چون غنچه ی ناشکفته می مانی تو یک عمر به دل نهفته می مانی تو وقتی که تمام قفل ها بگشایند رازی که به لب نگفته می مانی تو " محمود مسعودی(ساده)"