-
حاکم اکنون فقط دلتنگیست
1392/05/10 23:01
چشم بینا لب گویا گوش هایم شنوا همه اعضای وجودم خوبند سینه ام پر احساس نگهم در پی یاس دل من دریایی در پی زیبایی باغ ها سبز و شکوفه خندان غصه ها زرد و غمم در سندان ماه همچنان دانا است زیر نورش نفسم پویا است خواب هایم پر از رویا است رویاها همگی زیبا است ناگهان لشکر نشناخته ای با شبیخون خود انداخته ای رمز آن بی تابی قصد...
-
یارب ز تو لا تُزغ قُلوبنا می خواهم
1392/05/10 00:10
یارب ز تو لا تُزغ قُلوبنا می خواهم وانرا ز تو بعد اِذ هَدیتنا می خواهم در هر شب قدر و وقت تنزیل کتاب لطفی جهت وَهب لَنا...می خواهم
-
حس خودبیگانگی
1392/05/09 01:23
چشمه خشکید باغ خشکید، کام رفت حس ماندن از لب هر بام رفت سبزه خشکید تاغ خشکید، برگ رفت رنگ شادی از حضور جام رفت تاک ترسید خاک رقصید رنگ رفت حس روییدن ز هر اقدام رفت هر کلاغ مانده ی بی همسفر بی نصیب از گردش ایام رفت ساقه بی نان ریشه بی جان برگ رفت تاب و تب از شعر پر ایهام رفت اعتبار هر درخت از آب در کهسار بود کوه تنها...
-
هنگام شنیدن دعای سحری
1392/05/09 00:08
هر درزه ی فصل را رفو باید کرد در جام و سبو سراغ او باید کرد هنگام شنیدن دعای سحری دستی به دعا و بر سبو باید کرد
-
عاشق شو
1392/05/06 23:21
بی باده و جام و بی سبب عاشق شو بی زلف و نگار و تاب و تب عاشق شو تا هست به رگ های زمان لطف و صفا بی حرف و دلیل،روز و شب عاشق شو هر دم و دقیقه بی طلب عاشق شو بی ناز و کرشمه و نسب عاشق شو چون ناز و کرشمه ها همه بر بادند بی باد و نسیم و ذکر لب عاشق شو در مکه و مغربی و در حلب عاشق شو بی شبنم اشک و بی رطب عاشق شو هر جا که...
-
دعوت کن
1392/05/05 19:24
ما را به بلـــور زولبیـا دعــوت کن با سبزی ریحان و صفا دعوت کن در سفره ی افطار ز الطاف حبیب با زمزمـه و شعر و دعا دعوت کن
-
بی هیچ بهانه بی سبب می میریم
1392/05/03 12:50
بی هیچ بهانه ،بی سبب می میریم در دام فتاده ، بی طرب می میریم ای زندگــی آوخ که در این عمــر دراز هر دم ز هراس روز و شب می میریم ما تیشه به دستیم،زمین تنها است یک روز به حسرت رطب می میریم نه آب دهیم و نی به قبله برگردانیم هشدار که بدون ذکر رب می میریم با جمع نشسته ایم تنها هستیم از هجر پُریم و لب به لب می میریم بی هیچ...
-
خورشید و چرخ و فلک
1392/05/02 08:35
خورشید ببین،بر فلک گشته سوار یا چرخ و فلک نموده وی را به حصار از گردش ایام همین یکی ما را بس هر شاه فتاده ایست در حسرت یار باور نشود تو را ولی من دیدم خورشید نشسته بود در چرخ و فلک در وقت غروب و هجرت اجباری می رفت به خاک از چرخش ایام کلک
-
افطار شراب هفت ساله
1392/05/02 01:33
از جام سحرگهی به من باده دهید وز باده ی صبحدم به سجاده دهید با باده و سجاده گر عاشق نشدم افطار مرا شراب هفت ساله دهید
-
شاید کسی می خواد چیزی بگه.
1392/05/01 08:14
روز تولدبه فکرم رسید کاش حوا گول نخورده بود سیبو قل بده طرف آدم کاش آدم نیوتن بود تا قانون جاذبه سیب رو می دونست کاش آدم حداقل سیب رو تا ته با دونه هاش می خورد تا نسل سیب ور بیفته یا کاش نوه و نبیره های آدم از سرنوشت پدرشون عبرت می گرفتن و دست از سر سیب ور می داشتن ولی آخرش به مخم می زنه که اصلا چه رابطه ای هست که بعد...
-
فقط تنها سه حرف
1392/04/31 16:38
سکوتی پر ز حرف می خواهم ای دوست پر از حرف شگرف می خواهم ای دوست برای دل تپیدن های دائم تو را کوهی ز برف می خواهم ای دوست برای غرقه گشتن در وجودت من اقیانوس ژرف می خواهم ای دوست برای گفتن از گلواژه هایت تو را استاد صرف می خواهم ای دوست برای قدردانی از وفایت تو را در در صدف می خواهم ای دوست تو آهنگی برای شعرهایم تو را...
-
اکسیژن بوسه
1392/04/30 14:42
صد قطره ز اکسیژنِ بوســـــه بر لبت ارزانی صد جرعه ز هیدروژن میان بوسه ها زندانی هرگاه به هم رسند لــب های شما با لــب من این آب حیات است که می دمــد به آبادانی محمود مسعودی
-
دلتنگ تو
1392/04/30 09:09
آن که دلتنگ تو گردد دگر آرام ندارد دل که همرنگ تو گردد دگر ایهام ندارد هر که پابست خدایی شد و راهی دل که پابست تو گردد غم ایام ندارد
-
سکوت شوره زاران
1392/04/29 14:20
هنگام سحر وضو ز باران بکنید سجّاده ی روزه را شکوفه باران بکنید هنگامه ی روییدن گل های دعا یادی ز سکوت شوره زاران بکنید
-
من نگرانم
1392/04/27 14:39
من نگرانم نگران رویاهای آدم نگران دلتنگی حوا نگران وجدان قابیل نگران فراموشی هابیل نگران کلاغی که آلت دست شده نگران دست های عادت نگران تکرارهای عبادت من نگرانم نگران آدمیت
-
سهم من و تو ز هم
1392/04/25 11:32
سهم من و تو زهم فقط دلتنگیست رفتن به خیال و قصه های رنگیست چون حس بهاریی که افسانه شده آغوش تو نقاش شب دلتنگیست چیست سهم من از این دلتنگی همه ی تنگ دلی های جهان رنگی تا کجا رنگ ریا بر لحظاتم بزنم کاش رومی روم بودمی یا زنگی
-
حس ناب رمضان
1392/04/24 08:36
تقدیم تو باد حس ناب رمضان یک جرعه ی عاشقی ز جام رمضان در وقت فرود بوسه بر دست دعا یادی بنما ز تشنه های رمضان
-
چشم واکن چشم بستن ساده است
1392/04/22 17:37
چشم واکن ،چشم بستن ساده است هیچ ندیدن، حرف ها را ناشنیدن ساده است در نگاه جغد و در ویرانه ها در صدای تیر و در شب ناله ها در سیاهی های شبگردان دزد در عبور ابر تشنه از میان ناله ها هست افسونی نهان ،جستجو کن وی را بشکن این عادت تکراری را بس کن این قصه ی بی عاری را قدمی بردار اثری بگذار شاید باری از دوش خدا برداری و سبکتر...
-
جای خالی ربنای استاد شجریان
1392/04/20 20:57
صدای ربنای استاد شجریان به نظر می رسد ندایی است که فراتر از کره خاکی تو را فرا می خواند ،حسی غیر از یک صدا و یک دعا به تو می دهد. احساس می کنی پر پرواز تو است. در انتهای یک روز روزه داری و امساک انگار تو را به ملکوت وصل می کند. این ربنا با تمام قدرت و قوا فریاد می زند خدا حالا که به من توفیق دادی از من نگیر و صدای...
-
هبوط
1392/04/18 22:07
هر شب به بهانه ای تو فردا کردی عشق من و خویش را معما کردی بی باده و جام و عشق آزاده بدم تا بنده شوم به سینه غوغا کردی و آنگه به تمام ذره های بدنم با قصه ی خود هبوط معنا کردی رفتم که شکایت تو با غیر کنم دیدم همه اغیار ز سر وا کردی من ماندم و تو به زیر مهتاب خدا ناگفته سخن ،چشم مرا وا کردی خواببده شدم کنار احساس بهار...
-
سکوت آب
1392/04/18 06:49
سکوت آب ذره ذره آدمی را آب خواهد کرد کوه ودشت و دره را بی تاب خواهد کرد وقتی صدای شرشر آبی به کوهستان نپیچد رود یعنی خسته است ابر یعنی راه بارش بسته است معنیش دریا بدون زایش است معنیش ماما نیامد آب در نطفه خفه گردیده است داغ بر دل ها ی موجودات عالم مانده است رود وقتی خسته شد، جنگل از حسرت لبانش بسته خواهد شد درخت را...
-
اعتبار مردگان
1392/04/17 13:46
هر کسی کو مرد ما یکباره یادش می کنیم ختم سوم تا به یک سال اعتبارش می کنیم هی بدین سو و بدان سو همچو بادی می رویم جامه را بر تن دریده ، داغدارش می کنیم جامه مشکی، ریش همچون جنگل و دل را غمین همچو استاد سخن ، یاد از وقارش می کنیم از برای خواندن حمدی و شاید سوره ای لب به لب نزدیک و دایم بیقرارش می کنیم در تمام سنگ فروشی...
-
شکرپاره
1392/04/17 00:50
شکر پاره، لبت کو، شکرت کو؟ دو چشم خوشکل زیباچرت کو؟ مرا که عالمی دیوانه خوانند تو پرسش کن دل خوش باورت کو؟ تو را دیدم که ساکت و حزینی تک و تنها به یک گوشه نشینی نپرسیدم چه شد از ما گذشتی که چشمت گفت از ما دل غمینی الهی چند سپیده گل شمارم که شاید گلرخی همچون تو یابم نگا کن وقت گذشت آفتاب دراومد نشونی ده که عشقت برده...
-
زندانی احساس
1392/04/16 10:04
ای وای اگر زندانی احساس گردی دلداده ی گل بوته ای از یاس گردی دنیا شود کوچک و بوی یاس گیرد حتی میان جمع دور از ناس گردی ای وای اگر دلداه ی یک ناز گردی با بوته های رازقی همراز گردی دنیا همه غرق نیازت می نماید حتی اگر با کوله باری بازگردی ای وای اگر در دام چشمی رام گردی در دام زلفی افتی و همگام گردی دنیا سراسر اشک و دامی...
-
سکوت ، اول و آخر شکستنیست
1392/04/15 12:33
گفتم :سکوت گفت: اول و آخر شکستنیست گفتم :سجود گفت:آخرِِ عشقی ندیدنیست گفتم: وفا گفت: هشدار نوعی گسستنیست گفتم: جفا گفت :آن هم گذشتنیست گفتم :طلا گفت: یک نوعش خریدنیست گفتم :رفیق گفت :دُرّی که سفتنیست گفتم :طلوع گفت: زیبا و دیدنیست گفتم : غروب گفت :طلوع آمدنیست گفتم :وصل گفت: رویای عاشقیست گفتم : وصال گفت :پایان...
-
نه گنجی نه رنجی
1392/04/14 00:01
چه تلخی زندگی وقتی که روی دنده لج ّی چه شیرینی زمانی کز خطای من نمی رنجی رفوزه کرده ای ما را در این اوضاع بی سامان مقصر یا منم یا تو که عشقم را نمی سنجی ز بس که زیر و رو کردم زمین سخت دنیا را گران فهمیده ام این را به تنهایی تو یک گنجی نمی خواهم که دنیا را بدون او بدست آرم که گر قارون شوی بازم اسیر چاری و پنجی به دست...
-
حتی به غبار
1392/04/13 23:42
حتی به غبار هم حسادت کردم بر لحظه انتظار هم حسادت کردم بر سینه تو نشسته اند این هر دو بر این همه اعتبار هم حسادت کردم
-
سیب عصیان
1392/04/12 16:30
یک سیب عصیان از بهشت آواره ام کرد لطفش ز من بگرفت و دنیا خانه ام کرد یک عمر با عشق تو خوش بودم بدانجا یک لحظه غفلـت راهــی ویرانـه ام کـرد من میـوه در باغ بهشتت بـودم اما اندیشـه ی شیطـان دوبـاره دانـه ام کرد در پرده ها پنهـان بســی راز است اما راز تو من را این چنیـن افسـانه ام کرد روزی که راز از آدمیــت می گشـایند در...
-
کوله باری پر ز ای کاش و اگر
1392/04/12 01:22
کوله باری پر ز ای کاش و اگر هست بر دوش من و اهل بشر بار وی سنگین و راهش سد کند این همه ای کاش های دربدر راه فردا بندد و امروز هم حبس کرده روز و شب های دگر کاش می شد کاش ها را دفن کرد جست راهی نو پر از شور و هنر هر که مانده در چه ای کاش ها دفن کرده عمر خود،خود بی خبر باغ حسرت زاده ی کاش و اگر گل نیارد کی دهد وی بار و...
-
نقطه سرخط های زندگی
1392/04/10 07:51
زندگی نقطه هایی است که هر روز سرخط می گذاریم . نقطه هایی که خود بذرهایی هستند که خیلی راحت و بدون آینده نگری در زمین زندگی ریخته می شوند ولی: گاهی کوهی می شوند که راهمان را سد می کنند گاهی موج و طوفانی می شوند که آرامش زندگی مان را از می گیرند گاهی کینه هایی می شوند که ریشه می دوانند و از جاکندن آنها محال به نظر می...