-
راز من و پنجره ها
1391/06/05 17:13
از همانشب که تو در باغ پی پروانه به اصرار زمان می رفتی و من آنشب به تو رازی گفتم دیگر از راز من و پنجره ها هیچکس غیر تو آگاه نشد باغ بعد از تو دگر راز نگفت چشمه خشکید دگر ناز نکرد
-
هوس کردم ببوسم او لبونت
1391/06/05 02:02
هوس کردم ببوسم او لبونت انرژی گیرم از کنج لبونت زبس تو غنچه کردی او لبو ره دلم می خوادسبویی از لبونت هوس کردم که امشب با تو مونم غزل گویم و با زلفت بخونم شراب چشم میگونت به من ده که مستم امشب و با یار دونم
-
بیا یک امشبی با ما وفا کن
1391/06/05 01:39
چنو مستم که هوشیاری بعیده چنو خوابم که بیداری بعیده اگر آن یار جونی از در آیه چنو شادم که بیماری بعیده ز بس بی تابم امشب بیقرارم زبس بیمارم امشب نا ندارم همه از درد و هجران نگاره زبس بیزارم امشب تا ندارم چنو دل می بری که کس نتونه به غیر از او خدا هیچکس ندونه بیا یک امشبی با ما وفا کن که غیر از تو کسی با مو نمونه
-
گنجی گهری بود که آرام گرفت
1391/06/04 23:46
عصر دیروز به مانند بسیاری روز های دیگر ناخودآگاه گذرم به پارک گنجی افتاد مثل همه این روز ها دوباره بر سر مزار دکتر بودم و نثار فاتحه ای .دو نوجوان از راه می رسند و یکی می گوید اینجا چیه، دیگری می گوید اینجا قبر گنجی است و و باز او می پرسد گنجی کیه و من مبهوت ناخوداگاه به زبانم جاری می گردد. گنجی گهری بود که آرام گرفت...
-
طعم خوش و ناب زعفرنو اَیه
1391/06/04 23:41
اگرچه رفته روزای جوونی به دیدارت میام ای یار جونی شراب مود اگه پیدا نمی شه بده یک چای داغ زعفرونی محمد رضا حسینی مود روزو که برفته باز شویو اَیه دیدار مو و تو غزلو اَیه مود اگر نِدَره باغ انگور دگه طعم خوش و ناب زعفرنو اَیه با لهجه بیرجندی
-
یک لحظه نگاه ناب ما را کافی
1391/06/04 10:49
یک جرعه شراب ناب ما را کافی یک بوسه بی جواب ما را کافی گر جرعه ما کفاف بوسش ندهد یک لحظه نگاه ناب ما را کافی
-
طاقت بیار
1391/06/03 15:10
طاقت بیار که یک امشب سحر شود فردا هوای قصه ی عشقم دگر شود طاقت بیار که بی غمزه ی غماز روزگار دستم به دستی ساقی اهل هنر شود
-
یار تو اینجاست
1391/06/02 22:51
به سیل گل نرو یار تو اینجاست گل و گلزار و دلدار تو اینجاست تو که دایم بسوی غم روانی بیا اینجا که غمخوار تو اینجاست دو چشمونم اگر دوزن به تیری اگر بندازنم در پیش شیری ز تو هرگز نمی گیرم دل ای دل اگر که مُر برن اندر اسیری مُر = من را
-
در صبح آرزو
1391/06/02 16:11
در صبح آرزو که تو خواهی دمید از آن ، بر پشت بام خویش تو را می بینم در طلیعه صبح که چشم هنوز بینا نیست و باید گوش بر نسیم سحر سپرد صدای پای تو را می شنوم شاید نسیم خبری از آرزوی خفته من داشته باشد شاید سحر که بگذرد از دور سواری کوله بار آرزو بر دوش پیدا گردد. شاید امروز طلوع صبحی باشد که بارها خواب دیده ام بار ها از...
-
من به زخمه های گاه و بیگاه تو عادت دارم
1391/06/02 15:51
من به زخمه های گاه و بیگاه تو عادت دارم با طعنه های بی دریغ تو من خو گرفته ام هر چند که زخمه های تو تاب و توان می گیرند ولی هنوز هم بودن بی تو مرا آزار می دهد. تحمل زخمه ها آسانتر تا تحمل لحظه های نبودن تو
-
تمرین تحمل کن
1391/06/01 08:27
تا دلم می گیره تو به من می خندی تو به من می خندی تا دلم می گیره نمی دونم روزی که دلت می گیره کی به تو می خنده شاید اون روز بفهمی که دلگیری من خنده نداشت ولی اون نمی فهمه که دلگیری تو خنده نداره پس تمرین تحمل کن
-
و هنوز من دلم می گیرد
1391/06/01 07:33
اول صبح دلم می گیرد وقتی می بینم پیرمرد کوله به دوش سر میدان به دنبال یکی لقمه نان به هر ماشین عبوری سرک می کشد . اول صبح بغض دلم را می فشارد وقتی می بینم حالا که وقت بازنشستگی اوست باید دنبال وانت جوانی بدود تا شاید برای کار صدایش کند. کارگر می خواهی؟ من هستم کارمن هم خوب است اما جوانک کجا به درد دلش گوش می دهد مرد...
-
عید آمد
1391/05/29 08:34
عید آمد و روزه های ما به سر شد امید به شب قدر و سحرهای دگر شد عشق است جهان همه ز سر تا پایش تبریک به دوستان که فردای دگر شد عید آمد بوسه بر سحر باید زد صد بوسه به صبح پر شرر باید زد از بعد نماز عید و افطار لبش با طبل و دهل تبارک الله دگر باید زد ماه رمضان رفت و من افطار تو کردم افطار به رفتار و به کردار تو کردم هر چند...
-
فضای بی وجود تو
1391/05/27 21:17
دیوار های خانه چه بی تاب می شوند وقتی نبود انعکاس تو را درک می کنند سقف های خانه چه کوتاه می شوند وقتی فضای بی وجود تو را درک می کنند خانه و پنجره هایش همه بی خواب می شوند وقتی نبود ذکر تو را درک می کنند دیگر مپرس ز آیینه و نور و صدا مرا تنها حضور توست که قلب مرا درک می کنند
-
بخدا که دل من تنگ شده
1391/05/27 21:00
چه کسی می گوید دل من تنگ نشده صبحدم باز همان است دگر رنگ نشده دل بی تاب من از دوری تو سنگ نشده یا که پای دل سودازده ام لنگ نشده روزگاری سنگی است هم سنگی شده اند در دل دشت و بیابان وجود همه رنگی شده اند زین همه رنگ به بی رنگی دنیای پر از سنگ و سرود دل من فرصت اقرار سحر می خواهد فرصتی بهر ورانداز دگر می خواهد جام می در...
-
انعکاس شب بارانی من
1391/05/26 04:53
انعکاس شب بارانی من گشتی تو انعکاسی ز پریشانی من گشتی تو تا که پنهان نکنی صحبت ایام مرا انعکاس دل و عریانی من گشتی تو انعکاسی به شب عشق مرا کافی بود دل بی تاب مرا عشق و صفا جاری بود صحبت غیر تو بر لوح دلم نقش نبست تا که عشق تو به لوح دل من ساری بود انعکاسی ز غروب دو چهان ما را بس وز جهان فرصت یک لحظه نهان مار ا بس ما...
-
غروب عشق
1391/05/26 02:30
نمی خواهم غروب عشق را باور کنم هرگز نمی خواهم طلوع هجر را باور کنم هرگز نمی خواهم بمانم با سکوت سرد و سنگینت نمی خواهم نبود مهر را باور کنم هرگز
-
در غبار و باد باران گم شدی اما
1391/05/25 21:43
تو دیشب در غبار و باد و باران گم شدی اما سکوت شام عشقت را برای من سحر کردی و آنشب تا به عمق قلب من تنها سفر کردی مرا از شعله شمع درونم یاخبر کردی سرود تازه ی دل را برایم تازه تر کردی کمند زلف و گیسویت برای من سپر کردی سفیر جان شدی از عشق پاک من حذر کردی ولی در سینه تنگ و حزین من تو دردی مستتر کردی کنون من ماندم درد...
-
نسیم صبح گیسویت
1391/05/25 20:37
نسیم صبح گیسویت ز چشمم خواب می گیرد در این بی خوابی مطلق ز قلبم تاب می گیرد دلم در غربت چشمت سرا پا می شود خواهش در این خواهش ز چشمانم شراب ناب می گیرد
-
وعده بوسه به افطار
1391/05/25 04:47
رمضان است مرا هست امید لب لعش افطار روزه عاشق و معشوق حرام است و ندانی انکار یادم آید که مرا وعده صد بوسه به افطار دهی رمضان رفت و ندیدم یکی بوسه ز لب های انار رمضان رفت و دلم رفت خیال لب مخمور تو ماند به یکی غمزه رضا کن دلم از لعبت آن چشم خمار گرچه رندیم و نظر باز و حریفان و رفیقان دانند ولی اینجا نه مرا هست تحمل نه...
-
به غیر از چشم مستت کارگر نیست
1391/05/24 03:39
طلوع از طلعت من بی خبر نیست غروب از غربت من بر حذر نیست نه غربت نه غروب و نی طلوعم به غیر از چشم مستت کارگر نیست
-
پا پس نمی زارم
1391/05/24 03:20
من امشب تا سحر می مانم و دم بر نمی آرم ز زلف یار اگر تیغ آیدم سر بر نمی دارم من امشب با دل مجنون خود عهدی دگر بستم که گر آتش ببارد ز آسمان پا پس نمی زارم
-
دلدار سرسخت
1391/05/24 02:44
من امشب تا سحر بیدار بر تخت تو می مانم به صبح عاشقی غمخوار بر درد تو می مانم تو می دانی ز پیوند من و گیسوی مفتونت که تا صبح ابد دلدار سرسخت تو می مانم
-
شاخ آرزو
1391/05/24 02:36
نمی بارد دلم تا دشت خشکش حاصلی آرد نمی سوزد دلم تا سوزشش دردی برای آبرو آرد نه می بارد نه می سوزد نه بگذارد غرورش را نمی دانم بود روزی که امیدی به شاخ آرزو آرد
-
وعدگاه عشق
1391/05/24 02:04
دو چشمت را قرار و وعدگاه عشق می خواهم نگاهت را فرود لحظه های عشق می خواهم به دل جز مهر مهرویی کمان ابرو نمی خواهم سکوتت را طلوع و رهنمای عشق می خواهم
-
وعده ی افطار
1391/05/23 21:48
رمضان گشت و مرا وعده ی افطار دهی وعده بوسه ی رنگین شرربار دهی بس که پس بود هوا در شب بارانی تو ترسم عید آید و این وعده به تکرار دهی
-
از سیب عریان بگذریم
1391/05/23 21:37
کاش می شد از زمستان بگذریم کاش می شد از هجوم برف و طوفان بگذریم کاش می شد از فراسوی غبار زندگی بگذریم از آدم و از سیب عریان بگذریم
-
ما را امید و محبت بدینجا کشانده است
1391/05/22 14:19
به یک لحظه که از عمق دلی گیریم آهی تمام عمر خود شیرازه بندیم ما را امید در و گوهر از شما نبود خوش بوده و باشیم به یک گوشه چشمی ما جز به امید نگهی کار نکردیم صدبار بدیدند و ندیدم نگاهی ما را امید و محبت بدینجا کشانده است ورنه در منزل اول نفس از ما بریده اند
-
فرصت ده
1391/05/22 12:02
بگذر ای آه و به درد دل ما فرصت ده فرصتی ده به اشکم بخدا فرصت ده شاید امشب برسد اشک به فریاد دلم دل ما دیده به راهست بخدا فرصت ده
-
من در زندگی دنبال سوال می گردم
1391/05/21 21:06
جواب را نمی دانم چون سوال را نمی دانم همه راه می افتند دنبال جواب می گردند من در زندگی دنبال سوال می گردم فقط می دانم جواب من در زندگی زیر علامت سوال بزرگی قرار دارد . من پر از سوالم , سوال هایی که همه بی جوابند ولی هنوز سوال اصلی را پیدا نکرده ام. جون همه اینها با هم جمع شدند و یک سوال بزرگ شدند ولی اون سوال هنوز از...