دلم میخواد
دوباره مثل اونروزا
تو باشی و من و یک حس صبحگاهی
تو باشی و من و حالی که می خواهی
همان حالی که می دانم و همان حالی که می دانی
ولی افسوس
منو اینجا عقیم کردن
دلم زیر گلیم کردن
سکوتم معنی سرد غروب قطب را دارد
نمی دانم کجا و کی
دوباره فرصت یک عشق خواهم یافت
خدا را داد من بستان
دلم در شعر و خود در دود می گردم
زبانم لال، من اینجا عاقبت نابود می گردم
چقدر دنیا بدون تو غم انگیزه
ببار ای عشق
بجوش ای شعر
"محمود مسعودی"
خدا را داد من بستان...
چقدر به دل نشست
شعر یک حادثه است که زمان و مکان مناسب سبب سازش است ....
شعر دلنشین تون زبان حال خیلی هاست