طبس چون دُر به دریای کویر است
چو انگشتر که زیبایی منیر است
میان رمل و ماسه ،کوه و صحرا
طبس چون گل به پهنای کویر است
ز کال سردرش آبی روان است
که بر هر تشنه معنای مجیر است
به باغ گلشنش دل تازه گردان
که گلشن پیش او خاکی فقیر است
به هر سو بنگری تاریخ و فرهنگ
به اهل دل همیشه چشمگیر است
چو نارنج بهارش پیک شادیست
غروب نخل هایش بی نظیر است
نگو از مردمان صاف و صادق
که دریایی صفا در او خمیر است
نه تنها ساده دل در وی نهاده
سلام
از زیر تیغ برهنه آفتاب بین دو کویر نمکزار دشت کویر ودشت لوت میرسی به باغی سرد وسبز...
درختان تنومند کهن،نغمه های زیبای آب روان جوی ها ،دیوارهای شمشاد،کاج های بلند و زمزمه های باد در میان درختان...
حیف که مسافری و در رسیدن به مقصد شتابان....
این شعر پر از ارادت است وتحسین برانگیز
غروب نخل هایش بی نظیر است....
سلام
شعر بسیار زیبا ییست که کاملا در مورد طبس واقعیت داره. من چند سال در طبس زندگی کردم .همه مواردی که نوشتید رو لمس کردم . ازبین همه اینها بوی گلهای بهار نارنجش در بهار گیج کننده ست البته بماند که گرمای وحشتناکی رو هم باید در تابستان مد نظر قرار میدادید.
یه سوال برام ایجاد شد که چطور شد یه دفعه از بیرجند رفتین سراغ طبس؟!
سلام من یه دوست طبسی دارم که بهترینه مثل خود طبس
سلام و با تشکر از وبلاگ خوبتون- شاعر این سروده ی زیبا کیست؟
سلام دوست عزیز همه اشعار وبلاگ از خود اینجانب است