ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
چون نگیرد دل من
من که در هر نفسم ابر بهاری دارم
همه سرگرم زمین گشته و از گردش ایام غافل
هیچکس منتظر یاران نیست
چون نباشم غمگین
من که در هر قدمم اشک تو جاری دارم
همه سرگرم شعارند و از شعر و شعورش غافل
هیچکس منتظر انسان نیست
چون نگویم هذیان
من که در هر سخنی یاد نگاری دارم
همه سرگرم شعائر هستند و از فهم حقایق غافل
هیچکس منتظران شیران نیست
چون نمانم تنها
من که در هر لب خود شعر عیانی دارم
همه سرگرم روباه شده و از مکر نهانی غافل
هیچکس منتظر پیران نیست
چون نگویم ای داد
من که در هر نفسم پند و جوابی خواهم
همه سرگرم ظواهر شده از بطن حقیقت غافل
هیچکس منتظر باران نیست
چون نبارد دل من
من که آغاز بهارم با اوست
همه سرگرم مرداب و از مستی باران غافل
"نیا باران زمین جای قشنگی نیست....
که اینجا جمعه بازار است و دیدیم عشق را در بسته های زردو کوچک نسیه میدادند
در اینجا قدر نشناسند مردم... شعر حافظ را به فال کولیان اندازه میگیرند"