بی غلط نیست

یار می آمد و در دل هیجـــــــــان می افزود

قلب تنگیـــــــده ی من را ضربان می افزود
گه به چشمان من از مهر نگاهی می کرد
نگهـــــــــــش تاب و تبم را نگران می افزود
من که مشتــاق ترین بوته ی باغش بودم
حس مشتاق مــــــــــرا ناز عیان می افزود
روزه ی بوســـه که از کنج لبش می گفتم
وقت عید امده بود و رمضــــــــان می افزود
دل افتاده به دریــــــــــــــــــای خیالاتش را
موج و طوفــــان بد هر دم جریان می افزود
هر نگه کز سر احساس رقیبــــــم می کرد
خون جوش آمـــــــده ام را غلیان می افزود
گفتم اخر که به وصلت نرسیدیم و گذشت
او فقط ناز چــــــو شیرین دهنان می افزود
بی غلط نیست درین معرکه عاشق بودن
عشق هــر لحظه مرا حرف نهان می افزود
"محمود مسعودی"
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد